امیر هاشمی مقدم
سالها پیش در دانشگاهی که تدریس میکردم، یکی از استادان دختر دانشجویی را به دفتر اداریای که در شهر داشت، دعوت کرده بود؛ آن هم در روزی تعطیل. بهانهاش این بود که برگه امتحان آن دانشجو را که به قول خودش پاسخها را اشتباه نوشته و افتاده بود، به او بدهد تا یکی دو پرسش را درست پاسخ بدهد و استاد هم بتواند نمرهاش را دستکاری کرده و قبولی بدهد. به دانشجو هم گفته بود که اگر با این وضع برگه به او نمره قبولی بدهد، کارمندان آموزشی دانشگاه که بعدا برگهها را بررسی میکنند، میفهمند که او نمره قبولی نگرفته و استاد به او بیش از حد کمک کرده است. خلاصه این دانشجو هم رفته بود به دفتر استاد، آن هم در ساختمان اداریای که طبیعتا در روز تعطیل، کسی آنجا نیست. استاد هم پس از چند دقیقه تلاش کرده بود نقشهای که از پیش طراحی کرده را عملی کند، که با مقاومت دانشجو روبرو میشود. اما استاد پافشاری میکند که: «برای کلاسهای من که خوب آرایش میکردی و بیرون از کلاس هم که مرا میدیدی، خوب طنازی و دلربایی میکردی، حالا هم که مرا در این موقعیت قرار دادهای (!)، باید کار را یکسره کنیم» (نقل به مضمون)...
شوخی با فرهنگ و اجتماع...برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 172