امیر هاشمی مقدم: انصافنیوز
تلویزیون طلوع، که آنرا میتوان حرفهایترین تلویزیون افغانستان نامید، چند روز پیش گفتگویی با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران داشت. دیدن فیلم کامل گفتگو (52 دقیقه) یا خواندن متن آن (در اینجا)، بسیار سودمند خواهد بود. بهعنوان کسی که بیش از 10 سال است به صورت حرفهای در زمینه افغانستان میخوانم و مینویسم، چند نکته درباره این گفتگو بیان میکنم:
1- دیدن این گفتگو برای بیشتر ایرانیان خوشایند نیست؛ حتی کسانی که از ظریف بدشان بیاید. خبرنگار طلوع (لطفالله نجفیزاده) خیلی صریح با ظریف گفتگو کرده؛ بارها سخنان او را قطع میکند؛ برخلاف لبخندهای همیشگی ظریف، خیلی جدی با او سخن میگوید (به گونهای که نگاه از بالا به پایین احساس میشود)؛ و یکی دو باری هم به وی طعنه میزند. اما به جز طعنه زدنها و همان نگاهی که از بالا حس میشود، بقیه موارد کمابیش چیزی است که از یک خبرنگار حرفهای انتظار میرود. همین مجری با همین شیوه با اشرف غنی و دکتر عبدالله هم گفتگوهای چالشی داشته است. شاید اصلیترین دلیل دلخوری ایرانیان (همچون خودم) از دیدن این مصاحبه، عادت نداشتنمان به دیدن مصاحبههای چالشی و جدی با مسئولین کشورمان باشد. حقیقتا برخلاف افغانستان، تنگناهای رسانهها در ایران بسیار زیاد است. سالها پیش در سفرنامه افغانستانم، مفصل به این موضوع پرداختم.
2- ظریف بهعنوان یک دیپلمات با تجربه، توانست فضای گفتگو را تا پایان به آرامی پیش ببرد. اما برخی پاسخهایی که وی به عنوان یک دیپلمات داد، حتی ایرانیانی که با فضای افغانستان آشنایی دارند را هم نتوانست قانع کند. برای نمونه یکی از پرسشهایی که چندین بار از وی پرسیده شد، مشخص نبودن تصمیمگیرنده اصلی ایرانی در مسائل مرتبط با افغانستان بود (وزارت امور خارجه؟ وزارت کشور؟ وزارت اطلاعات؟ سپاه؟ نیروی انتظامی؟ و...). برخلاف پاسخ ظریف، عموما هیچ هماهنگیای میان این دستگاهها در تعاملات با افغانستان وجود ندارد.
3- پس از حمله ائتلاف بینالمللی به افغانستان و شکست طالبان، رسانههای بسیار زیادی در این کشور پدید آمد. هم اکنون بیش از 80 شبکه تلویزیونی و چندین برابر این، خبرگزاری و روزنامه دارد. این رسانهها به پشتوانه ماده سی و چهارم قانون اساسی افغانستان، آزادیهای سیاسی و اجتماعی زیادی دارند و برخیشان در این راه توانستند بهصورت حرفهای، مخاطبان بسیار زیادی را در کشور جذب خود کنند.
4- البته روزنامهنگاران و خبرنگاران افغانستان، بهای زیادی برای این آزادی بیان هم میپردازند. افغانستان همچنان یکی از خطرناکترین کشورها برای اهالی رسانه است. تقریبا هر ماه خبر ترور یکی از خبرنگاران یا روزنامهنگاران برجسته این کشور به گوش میرسد. برای نمونه، چهار سال پیش طالبان به اتوبوس کارمندان همین تلویزیون طلوع حمله کرده و هفت کارمند آنرا کشت. اما آنان همچنان بر اطلاعرسانی و مبارزه با فساد و تروریسم پافشاری میکنند.
5- با این همه، بخش زیادی از رسانههای افغانستان هم به دلیل نبود نیروهای کارشناس و خبره، بیشتر به تولید اخبار زرد و حتی غیرمستند میپردازند. اگرچه اکنون رشته روزنامهنگاری در بسیاری از دانشگاههای این کشور رایج شده، اما همچنان ضعف خبرنگاران و تهیهکنندگان در بسیاری از این تلویزیونها و خبرگزاری/ روزنامهها دیده میشود.
6- بسیاری از رسانههای افغانستان (از جمله همین شبکههای تلویزیونی) آشکارا یا نهان، به کشورهای دیگر، بهویژه کشورهای غربی وابسته هستند. طبیعتا تمایل این رسانهها به نقد منصفانه و غیرمنصفانه ایران، اندک نیست.
7- شوربختانه ایران نتوانسته یا نخواسته در میان این همه رسانه افغانستانی، جایی داشته باشد. هیچ تلویزیون یا خبرگزاریای در افغانستان، به ایران وابسته یا نزدیک نیست (تلویزیونهایی همچون «تمدن» که وابسته به شیخ آصف محسنی است، به دلیل داشتن گرایش شیعی، گاهی به نادرست نزدیک به ایران پنداشته میشود).
8- بیشتر این شبکههای تلویزیونی، بخش قابل توجهی از برنامههایشان را به پخش فیلم و سریال اختصاص دادهاند. اما با آنکه زبان رایج بیشتر آنها فارسی است و بنابراین باید ایران در این بازار بیرقیب باشد، سریالهای هندی و ترکی جایگاه برتر دارند. سریالهای ایرانی بیشتر در ایام خاص (همچون مذهبی) پخش میشوند. جالب اینجاست که افغانستانیها در دهههای گذشته، طرفداران پر و پا قرص فیلم و سریالهای ایرانی بودهاند و مثلا تکه کلامهای «شبهای برره» همچنان میانشان رایج است.
9- فضای کلی رسانهها در افغانستان، یا ضد ایران است و یا سکوت پیشه کرده. شما در رسانههای بسیاری در افغانستان میتوانید مطالب فراوانی علیه ایران پیدا کنید؛ اما کمتر رسانهای در دفاع از ایران چیزی منتشر میکند. یکی از دلایل این امر را در بالا (وابستگی به کشورهای غربی) نوشتم. اما دلایل دیگری هم دارد که باید مورد توجه مسئولین ایرانی قرار بگیرد:
الف) به دلیل برخی سیاستهای نادرست ایران در برابر افغانستان یا مهاجرانش، نگاه عموما منفیای به ایران در این کشور رایج شده که البته نقش رسانههای کشورهای دیگر در این زمینه قابل انکار نیست.
ب) نقد منصفانه یا غیرمنصافنه ایران تبدیل به یکی از نمادهای روشنفکری و آزاداندیشی در افغانستان شده است.
ح) هرگونه دفاع از ایران در افغانستان، خیلی سریع با برچسب «جاسوس ایران» یا «نوکر ایران» وادار به سکوت میشود.
د) یکی از پیامدهای دفاع از ایران توسط افغانستانیها، مشکلساز شدن در هنگام دریافت روادید دیگر کشورها، بهویژه کشورهای غربی است. برای افغانستانیها سفر و اقامت در کشورهای غربی، مهمتر از سفر به ایران است. بهویژه اینکه در طی این چهار دهه، حتی یک خبرنگار یا روشنفکر و نخبه افغانستانی نتوانسته شهروندی ایران را دریافت کند؛ در حالیکه همینها به سادگی میتوانند شهروندی کشورهای غربی را دریافت کنند و بنابراین نه تنها با دفاع از ایران ریسک نمیکنند، بلکه گاهی با نقدهای نادرست علیه ایران تلاش دارند روزمه پر باری در این زمینه تحویل سفارتخانه کشورهای غربی بدهند.
به هرحال بخشی از آنچه در بالا نوشته شد، از کنترل ایران بیرون است؛ اما بخش عمده آن اگر درست مدیریت شده و منافع دو طرف را تامین کند، میتواند همچون موم در دست ایران باشد. اما عمکرد کلی ایران در برابر افغانستان، بهویژه در این دو دهه نمره خوبی نگرفته است.
شوخی با فرهنگ و اجتماع...برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 138