امیر هاشمی مقدم: انصافنیوز
کانال تلگرامی اصلاحاتنیوز، عکسی را که در آن نوشته شده: «خبرگزاری سازمان تبلیغات اسلامی: هرچه به نام تمدن هخامنشی گفته میشود، هیچ پایه علمی ندارد و تاریخ هخامنشیان چیزی جز فضاحت نیست» منتشر کرده است.
البته خبرگزاری مهر (وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) این جمله و تیتر را از میان گفتگویی که دو سال پیش (آذر 97) با مترجم یک کتاب داشته، برگزیده و در آغاز گفتگو هم به خوانندگان اطلاع داده آماده انتشار دیدگاه منتقدان نیز هست. در این گفتگو، حسن شایگان (اقتصاددان)، درباره کتابی با نام «نهادهای اجتماعی و ساختار اقتصادی امپراتوری هخامنشی» از داندامایف، ایرانشناس روس (اصالتا از مسلمانان داغستان) سخن میگوید. البته او در این گفتگو تنها به ابعاد منفی سلسله هخامنشیان، و بهویژه شخصیت کوروش بزرگ میپردازد. همچنین این نقد را به منابع ایرانی وارد میکند که درباره ابعاد منفی هخامنشیان که به باور او «متجاوز»، «جنگافروز»، «جهانخوار»، «ناجوانمرد» و... بودند، سکوت کردهاند. او همچنین به درستی میگوید: «در تاریخنگاری سه عامل عمده دانش، روش و بینش وجود دارد. بینش هدف است، ولی دانش و روش وسیله برای رسیدن به بینش هستند. دانش و روش را ما داریم، اما بینش در بین ما غایب است».
از همین جمله آخری او آغاز میکنیم، که مشکل اصلی نیز همینجاست. او میگوید: «دانش و روش را ما داریم، اما بینش در بین ما غایب است». اما این جملهها و گزارهها کاملا نادرست است. مشکل اصلی دانش تاریخ و بسیاری از دیگر حوزههای انسانی در ایران اینست که عوامزدهاند. در واقع بسیاری گمان میکنند با خواندن چند منبع گزینشی، صلاحیت لازم برای اظهار نظر در این باره را دارند. برای همین است که به جرأت میتوان گفت کمتر کسی در ایران داریم که دانشآموخته تاریخ باشد و علیه تاریخ ایران باستان و هخامنشیان اینگونه موضع بگیرد. به جز خود آقای حسن شایگانِ اقتصاددان، چند نمونه در زیر میآید تا درستی این ادعا را به آزمون بگذاریم.
یوسف اباذری: استادی توانمند در حوزه جامعهشناسی فرهنگ در دانشگاه تهران است؛ اما وقتی به سراغ تاریخ ایران باستان میآید، آنچه –با لحن غیرعلمی و هیجانی- میگوید نشان از آن دارد که کمترین آگاهیای نه درباره تاریخ و نه درباره ادبیات پیشامشروطه ایران ندارد (نادرستیها و تناقضات گفتههای ایشان را مفصلا در شماره 14 نشریه قلمیاران نشان دادهام).
مصطفی ملکیان: استاد برجسته اخلاق است. اما او نیز وقتی به سراغ تاریخ ایران باستان میآید، ناتوانیاش را به سادگی نشان میدهد (برای نمونه در جایی میگوید تخت جمشید را اصلا ایرانیان نساختند، بلکه کار رومیها بوده. در حالیکه در زمان رومی ها از سده سوم پییش از میلاد -یعنی همان سدهای که امپراتوری هخامنشی فرو پاشید- آغاز به تحرک کرده و البته نخستین امپراتورشان در سال 27 پس از میلاد به تخت نشست). سخن گفتن درباره موضوعی که هیچ سررشتهای در آن نداریم، آیا عین بیاخلاقی نیست؟ آن هم برای استاد مسلّم اخلاق؟
محسن نامجو: موسیقیدان به نسبت جوان ایرانی که ترکیبی شگفتانگیز از موسیقی سنتی و راک به وجود آورده و تحسین بسیاری از استادان موسیقی را برانگیخته است (البته به جز دکتر اباذری که نامجو را هم با همان لحن هیجانی مورد تفقد قرار داده). اما همین نامجو هم به سراغ ایران باستان رفته و چیزهایی درباره هخامنشیان گفته و نوشته، که هیچ مورخی آنها را نمیپذیرد.
شهریار زرشناس: این یکی البته حتی نتوانست تحصیلات دانشگاهی خود در فلسفه و روانشناسی را در یوگسلاوی به پایان برساند. اما به لطف رسانهها و نهادهای خاص، بهعنوان منتقد غربگرایی شناخته میشود. او نیز بارها به نقد هخامنشیان پرداخته و سخنان دیگران در این زمینهها را تکرار کرده است. شگفت اینکه ایشان برادر دکتر زهره زرشناس، استاد تمام فرهنگ و زبانهای ایران باستان است (که شانزده سال پیش در دوره ارشد ایرانشناسی، افتخار شاگردیشان را داشتم). دیدگاههای زهره زرشناس که متخصص این حوزه است، کاملا متضاد دیدگاههای برادرش است.
پیشقراول این گروه، ناصر پورپیرار بود که برخلاف اینها حتی تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک –در هیچ رشتهای- نداشت. بسیاری از دیگر افراد را نیز میتوان در این زمینه نام برد که مشکل اصلیشان همان نداشتن دانش و روش تاریخنگاری و اتفاقا سخن گفتن بر پایه بینش ایدئولوژیکشان است؛ خواه بینش چپ، خواه جهانوطن، خواه امتگرا (کافی است نگاهی به مقالات و یادداشتهای حسن شایگان در نشریات، بهویژه سالهای اول انقلاب بیندازیم تا ایدئولوژی ایشان نیز آشکار شود). اما با حمله به جلو، تاریخنگاران ایرانی را به غربزدگی و پیروی از تاریخنگاری غربی، و تاریخنگاران غربی را هم متهم به یهودگرایی میکنند؛ چیزی که در واقع خودشان به آن –نگاه و بینش ایدئولوژیک- گرفتارند. اینها عموما روایتهایی گزینشی با چیدن تکههای تاریخی نامتناسب کنار یکدیگر درست میکنند و سپس بر پایه همانها باور دارند کسی را یارای پاسخگوییشان نیست (مانند بازخوانی دوباره حروف میخی توسط پورپیرار، که اگرچه برای خواندن و تفسیر به رأی برخی سطور مورد توجه وی کارساز است، اما دیگر کتیبهها را اگر با این حروف بخوانیم، معنایی ندارند).
نکته دیگر، ادعای شایگان در اینکه نقاط ضعف و منفی هخامنشیان در ایران نادیده گرفته شده و هر آنچه دربارهشان نوشته میشود، تکرار مکررات است. از قضا سخنان خود شایگان درباره خشونت و جنگطلبی کوروش یا شیوه مرگ او و...، چیزهایی است که بسیاری از دیگر منتقدان ایران باستان (که همگی هم غیرمتخصص هستند و عموما خلاف یافتهها و نظریات متخصصان ایرانی و خارجی این حوزه سخن میگویند) بارها اشاره کردهاند. تنها به یک نمونه اشاره میشود: اینکه به نقل از هرودوت، کوروش به آسیای میانه حمله کرد و در جنگ با ماساژتها، کشته شد و... (بعد هم بر همین پایه میگویند که پاسارگاد نمیتواند آرامگاه کوروش باشد و با امکانات آن زمان نمیتوانستهاند پیکر او را از آسیای میانه تا پاسارگاد بیاورند). این در حالی است که بسیاری از باستانستیزان، بعید است حتی جلد کتاب تواریخ هرودوت را هم از نزدیک دیده باشند و اینها را تنها به نقل قول از دیگر باستانستیزان رونویسی میکنند. هرودوت در همان داستان اشاره میکند که روایتهای زیادی درباره چگونگی مرگ کوروش بیان شده و او تنها به انتخاب خودش، یکی از آنها را برگزیده است و هیچ مدرک و دلیلی هم این گزینش ندارد. اما دیگر مورخان، همچون گزنفون که کتاب «کورشنامه» اش اصلیترین منبع درباره زندگی این امپراتور است، مرگ کوروش را در همان پاسارگاد و در حالیکه خانواده و نزدیکانش گرد او را در بستر بیماری گرفته بودند و وصیتهای او را میشنیدند، از دنیا رفت.
نکته بعدی، گزینشی عمل کردن باستانستیزان است. شایگان کتابی از داندامایف برگردان کرده؛ در حالیکه هیچ اشارهای نمیکند خود داندامایف چقدر به درخشش امپراتوری هخامنشی در کارهایش پرداخته است (تخصص داندامایف، هخامنشیشناس بود و هر دو بعد منفی و مثبت این امپراتوری را نشان داده است). زرشناس هم در سخنرانیهایش، تنها به منفیگزینی از منابع مربوط به هخامنشیان میپردازد. برای نمونه از انبوه نکات مثبتی که گزنفون درباره کوروش گفته چشم پوشیده و تنها یک نکته منفی که در آنها یافته (هرچند بعید است خودش کوروشنامه را خوانده باشد، بلکه از این ور و آن ور چیزهایی پیدا کرده) را بیان میدارد.
چکیده همه این نوشتهها اینست که این حجم از باستانستیزی و جعل و تحریف علیه تمدن ایران باستان را، چه در سطح نهادهای حکومتی و چه در سطح به اصطلاح روشنفکران، در هیچ کشوری به جز ایران نمیتوان یافت.
شوخی با فرهنگ و اجتماع...برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 161