شوخی با فرهنگ و اجتماع

ساخت وبلاگ
به بهانه پایان پخش سریال «حشاشین».امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوزدر ماه مبارک رمضان، کلیپ‌های یک گردشگر مصری پر بازدید شده بود که در خیابان‌های تهران با فیلم‌برداری از برخی مردم که روزه‌خواری می‌کردند، از مسلمانی ایرانیان تعجب می‌کرد. در همین ماه رمضان سریال «حشاشین» هم توسط پیتر میمی، کارگردان مصری ساخته شد. علی‌رغم اینکه می‌دانم چنین ارتباطی نادرست است، اما ذهنم ناخودآگاه میان این دو رویداد ارتباط برقرار می‌کند. اسماعیلیه ایران در این سریال نه یک گروه شیعه مسلمان، بلکه صرفا یک گروه آدم‌کش و پیمان‌شکن و خانواده‌ستیز و... معرفی شده است.با توجه به استقبالی که از این سریال شد، هیچ بعید نیست فصل‌های بعدی آن نیز ساخته شود. دست کم شمار زیادی از ایرانیان هم‌زمان با مصری‌ها، هر شب ماه رمضان یک قسمت این سریال را می‌دیدند. من هم به فراخور علاقه‌ام به سینمای تاریخی (که پایان‌نامه کارشناسی ارشدم در این باره بود و به‌صورت کتاب هم منتشر شد)، علاقه‌ام به تاریخ و فرهنگ اسماعیلیه (که تاکنون چندین یادداشت در رسانه‌ها درباره آنها نوشته‌ام) و آثار تاریخی و جاذبه‌های گردشگری ایران که به‌ویژه در صفحه اینستاگرامم تلاش دارم معرفی‌شان کنم، این سریال را با اشتیاق دنبال می‌کردم.در اینجا چند نکته درباره این سریال به ذهنم می‌رسد که می‌نویسم:۱- هنوز بسیاری از کشورهای مسلمان، ایرانیان را مسلمان واقعی نمی‌دانند. بسیاری اوقات این احساسات را آشکارا هم بیان می‌کنند. بخشی از این داستان به دوگانه شیعه-سنی و بخشی به دوگانه عرب-عجم باز می‌گردد. در این میان تاریخ و سرگذشت ایران نیز به چنین باورهایی دامن می‌زند. نخستین جنبش‌های نظامی-سیاسی-فرهنگی علیه اعراب و دستگاه خلافت در ایران رخ داد. صفاریان، سامانیان، آل بویه، آل شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 2 تاريخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:02

امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوزروز پدر است. برای همین خودم را رساندم به خانه پدری تا در کنارش باشم. ۹۴ ساله است و تقریبا بینایی و شنوایی‌اش صفر شده. اگرچه همچنان هوش و حواسش به جاست، اما حافظه‌اش تحلیل رفته و گاهی برخی پرسش‌ها را چند بار در یک روز می‌پرسد. بهانه‌گیر هم شده و مرتب به فرزندانش و به‌ویژه به مادرم گیر می‌دهد. مادرم اگرچه ۱۲ سال جوان‌تر است، اما از پا افتاده و دیگر همچون دوران جوانی، تاب و توان اجرای دستورات پدر که روی تشک‌چه نشسته و اُرد می‌دهد را ندارد دیگر. خُلقَش تنگ است. گاهی بهانه‌هایی می‌گیرد و چیزهایی می‌خواهد که نشدنی است. تا آنجا که گاهی با خواهر و برادرها درد دل می‌کنیم. ما هم یک جاهایی خسته می‌شویم از این رفتارهایش که کاملا بچه‌گانه شده.به تازگی کتاب «پیری» نوشته مهران حاجی محمدیان را خواندم. از سری کتاب‌های «مردم‌نگاری زندگی روزمره» است که انتشارات علمی و فرهنگی با همکاری معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران منتشر کرده. نویسنده رفته و با سی سالمند تهرانی (برخی در خانه سالمندان و برخی بیرون) مصاحبه کرده. عملا یعنی پای درد دل‌های‌شان نشسته. جداگانه این کتاب را معرفی خواهم کرد (و انتقاداتم را نیز بر آن خواهم نوشت)؛ اما عجالتا به نظرم کسانی که در اطراف‌شان سالمند دارند این کتاب را بخوانند؛ شاید سختی‌های زندگی در کنار سالمندان برای‌شان ساده‌تر و شیرین‌تر شود؛ چرا که زاویه نگاه‌شان به موضوعات متفاوت خواهد شد.در این کتاب خاطرات و سرگذشت برخی سالمندان آمده که فرزندان ترک‌شان کرده‌اند؛ برخی دیگر آواره و کارتن‌خواب شده‌اند؛ برخی از فرزندان‌شان کتک می‌خورند؛ برخی دیگر را فرزندان‌شان برده‌اند در مکان‌های عمومی همچون امام‌زاده صالح تجریش و رها کردند؛ برخی دیگر فقط خا شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 14:17

امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوزچند روز پیش در گشت و گذار اینترنتی چشمم به کتاب «عجایب و غرایب ارض‌السواد: مردم‌نگاری از عراق و خاطرات پیاده‌روی اربعین» افتاد و سفارش دادم و بالاخره به دستم رسید. حقیقتا عنوان کتاب کاملا به جاست: آنچنان مطالبش عجیب و غریب بود که نتوانستم بیشتر از ۴۰ صفحه از ۲۵۰ صفحه‌اش را بخوانم و گذاشتمش کنار. چرا؟ پیش از آنکه پاسخ این پرسش را بدهم، اجازه دهید توضیح دهم اصلا چرا این کتاب را خریدم.به‌واسطه رشته و علاقه‌ام، معمولا هر کتاب مرتبط با انسان‌شناسی به چشمم بخورد را می‌خرم. «مردم‌نگاری» که در عنوان این کتاب آمده هم، اصلی‌ترین روش انجام پژوهش‌های انسان‌شناسی است و مهم‌تر آنکه من هم اخیرا سفرنامه اربعینم را با همین نگاه «مردم‌نگارانه» منتشر کردم. همین‌ها کافی بود تا کتاب را سفارش بدهم. البته چون شمار انسان‌‌شناسان ایرانی بسیار اندک است، معمولا یکدیگر را از دور یا نزدیک می‌شناسیم؛ با این وجود نام نویسنده این کتاب را تاکنون نشنیده بودم.از مقدمه کتاب مشخص شد نویسنده که روزگاری مدیر خانه فرهنگ ایران در بغداد بوده، مجموعه‌ای از حکایات که از این‌سو و آن‌سو (عمدتا از عراقی‌ها) شنیده را زیر این عنوان گردآوری و منتشر کرده است. برخی حکایات هم البته تجربیات شخصی نویسنده در عراق است. هر دو دسته واقعا فاجعه‌بارند. اجازه دهید از آخرین حکایت کتاب که خواندم و دیگر کشش خواندن چنین مطالبی را نداشتم آغاز کنم.نویسنده در حکایتی با نام «دو خواسته عجیب امریکایی‌ها» اشاره می‌کند به اینکه از طریق یکی از دوستان عراقی‌اش متوجه می‌شود یک امریکایی خیلی مایل است با او ارتباط برقرار کند. طبیعتا او به ماجرا مشکوک شده و نمی‌پذیرد. امریکایی به هر روشی متوسل می‌شود، به درِ بسته می‌خورد. نهایت شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 14:17

امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوزدیروز از چالوس راه افتادم به طرف بابلسر. سر سه‌راهی «۴۵ متری»، تندیس مردی درست شده با چتری در یک دست و فانوسی در دست دیگر. همین چند روز پیش درستش کردند. خود این سه‌راهی و دور برگردانش هم به تازگی ایجاد شده. برایم همچون روز روشن است که دیری نخواهد پایید که هم سه‌راهی را دوباره تغییر شکل می‌دهند و هم این تندیس را برمی‌دارند و جایش تندیس یا سازه دیگری می‌گذارند.از چالوس بیرون می‌روم و ساعتی بعد از میانه شهر نور می‌گذرم. چهارراه مرکزی شهر را دوباره خراب کرده‌اند و دورش را فعلا پوشانده‌اند تا به زودی ببینیم از درون این «لُپ لُپ» چه برای‌مان بیرون خواهند آورد. قبلا پنج سالی ساکن نور بوده‌ام و در همان مدت دیدم چندین بار در این میدان تندیسی یا سازه‌ای درست کردند و هنوز مدتی نگذشته، خرابش می‌کردند تا تندیس دیگری درست کنند. گاهی هم کلا میدان را برمی‌داشتند تا حالت چهارراه داشته باشد و پس از مدتی دوباره یک میدانک کوچک وسط چهارراه درست می‌کردند. روی بدنه حصاری که دور این میدانک کشیده‌اند با خط درشت نوشته‌اند «نور: پایتخت ساحلی ایران». شهری که پانزده سال است مسئولانش دارند این لقب دهان پرکن را به آن می‌چسباند، اما حتی یک چهارراهش را نتوانسته‌اند سامان دهند. یادش به خیر؛ ۱۲ سال پیش بود در روزنامه همشهری استان ویژه‌نامه‌ای با کمک دانشجویانم منتشر کردم درباره همین لقب بی‌ربط و نچسب «پایتخت ساحلی ایران» که دستاوردی به جز نابودی جنگل‌ها و منابع طبیعی برای این شهرستان نداشت.همچنان در همین افکار غوطه‌ورم که خودم را در وسط بابلسر می‌بینم. میدان شهربانی هم به همان وضعیت میدان یا چهارراه مرکزی شهر نور گرفتار است. دورش را حصار کشیده‌اند و باید منتظر باشیم ببینیم چند روز دی شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 24 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1402 ساعت: 2:21

امیر هاشمی مقدمدو روز پیش سالروز شهادت امیرکبیر بود. او در بیستم دی‌ماه هزار و دویست و سی و یک در حمام فین کاشان به دستور ناصرالدین شاه کشته شد. دلاک رگ هر دو دستش را زد، اما پیش از آنکه بمیرد میرغضب لگدی بر پشتش زد و دستمالی در گلویش فرو برد و گلویش را فشرد تا جان سپرد. همان روز در اینستاگرام و فیس‌بوک یادداشت کوتاهی درباره‌اش نوشتم. در آن نوشته البته جمله‌ای هم بیان کرده بودم که هرچه بیشتر فکر می‌کنم بیشتر به درستی‌اش پی می‌برم. آنجا نوشته بودم:«نمی‌دانم؛ شاید اگر امیر شرایط زمانه را بیشتر در نظر می‌گرفت و چنین بی‌پروا و به یکباره در برابر همه (از شاه و دربار و روحانیون گرفته تا انگلیس و روسیه و عثمانی) نمی‌ایستاد، اندک اندک می‌توانست با حساسیت برانگیزی کمتر کارها را سامان دهد و اثرگذاری ماندگارتری داشته باشد».محمدرضا جوادی یگانه همان شب در کانال تلگرامی‌اش یادداشتی درباره امیرکبیر نوشت و ویژگی فعالیت‌های اصلاح‌گرانه او را هم‌زمانی و همه‌جانبگی دانسته بود. با توجه به جمله بالاتر که از نوشته اینستاگرامی خودم نقل کردم، به نظرم همین هم‌زمانی و همه‌جانبگی فعالیت‌هایش کار دستش داد.محمد فاضلی چند سلا پیش در فایل سخنرانی بسیار مشهور «پیل و پراید» اشاره کرده بود که امروزه و با توجه به ساختار مدیریتی کشور نمی‌توان فعالیت بزرگ و همه‌جانبه‌ای انجام داد؛ چرا که سریعا با واکنش بسیاری کسانی که منافع‌شان به خطر می‌افتد روبرو خواهد شد. به جای آن باید روی «موفقیت‌های کوچک» متمرکز بود که چندان حساسیت برانگیز نباشد. اما وقتی سطح فعالیت‌ها و موفقیت‌های کوچک گسترده باشد و در سطحی وسیع توسط افراد بسیاری انجام شود، خواه ناخواه به نتایج بزرگ خواهد انجامید.درباره امیرکبیر هم احتمال قوی می‌دهم چنانچ شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 25 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1402 ساعت: 22:12

در حالی‌که بسیاری از سفرای کشورهای غربی و شرقی و هنرمندان و ورزشکاران غیر ایرانی شب یلدا را شادباش می‌گویند، سخنگوی گروهک طالبان یلدا را کاری مشرکانه دانسته که جرم است.بارها گفته و نوشته‌ام که طالبان بیش از آنکه گروهک بنیادگرای دینی باشد، گروهکی قوم‌گرا است که تنظیمات کارخانه‌اش بر پایه ضدیت با زبان فارسی و ایران‌ستیزی است. اینکه در همین دو سال و نیم بسیاری از فارسی‌زبانان تاجیک و هزاره را آواره کرده و پشتون‌های هم‌تبارشان را جایگزین سرزمین آبا و اجدادی آنها کرده‌اند، اینکه زبان رسمی کشوری که بیش از هزار سال اصلی‌ترین پایگاه زبان فارسی بوده را پشتو کرده و همه نامه‌های اداری و سخنرانی‌های‌شان به زبان پشتو شده، اینکه تابلوهای فارسی ادارات و دانشگاه‌ها و... را یکی یکی دارند پایین می‌کشند، اینکه رییس جدید دانشگاه تخار اعلام کرده: «از واژه‌های بیگانه دانشگاه و دانشکده در ترانسکریپت و دیپلوم استفاده نکنید» (که یعنی واژه‌های فارسی دانشگاه و دانشکده برای آنها بیگانه است، اما واژه‌های انگلیسی ترانسکریپت و دیپلم بیگانه نیست)، اینکه تاریخ هجری شمسی را به هجری قمری برگرداندند، اینکه تلاش می‌کنند عید نوروز برگزار نشود، اینکه شب یلدا را مشرکانه و جرم می‌دانند و دلایل و شواهد بسیار دیگری ذات ایران‌ستیز و فارسی‌گریز این گروهک را نشان می‌دهد.با این همه هنوز برخی رسانه‌های خاص ما هر رفتار ضد ایرانی این گروهک را سریعا توجیه و ماست‌مالی می‌کنند. بدتر از همه رفتار وزارت امور خارجه ماست که در دیدار هیئت‌های رسمی این گروهک از ایران، مترجم می‌گذارند؛ اتفاقی که از ابتدای استقلال افغانستان تاکنون بی‌سابقه بود و برای نخستین بار سنگ بنای این رفتار ضد ایرانی و عجیب نهاده شد. همچنانکه کارمندان بخش روادید/ شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 10 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 5:35

نعمت‌الله فاضلی (استاد انسان‌شناسی): روزنامه شرقکتابی این روزها خواندم که در نوع خودش نظیر ندارد: «دیدار و گفتگو با روح چنگیزخان» (۱۴۰۲) نوشته امیر هاشمی مقدم.می‌گویم این کتاب نظیر ندارد، چه، اولین سفرنامه فارسی در سال‌های اخیر درباره مغولستان است. هاشمی مقدم پا به سرزمین ناشناخته‌ای می‌گذارد و توجه ما را به جایی جلب می‌کند که بکر و تازه است. توصیف‌های خواندنی و دلنشین از پدیده‌ها و تجربه‌های بکر و تازه، و تحلیل‌های تطبیقی و انتقادی نویسنده، خواننده را از همان بای بسم‌الله کتاب تا انتها دنبال خودش مشتاقانه می‌کشاند.نویسنده شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶ وارد «فرودگاه چنگیزخان» در اولان‌باتور پایتخت مغولستان می‌شود و نوزده روز در آنجا اقامت دارد تا در دوره مغول‌شناسی شرکت کند.هاشمی مقدم انسان‌شناس و مردم‌نگار حرفه‌ای است و می‌داند چگونه مشاهده کند، چگونه مشاهداتش را بنویسد و از هر فرصتی برای یادگیری و یاد دادن نهایت بهره را ببرد. ضمنا او سفرنامه‌نویس حرفه‌ای هم هست و فوت و فن نوشتن را خوب تمرین کرده است.از مغولستان چه می‌دانیم؟ هیچ. واقعا هیچ، جز این که مغول‌ها روزگاری به ما حمله کرده و چنگیزخان و سربازانش ایران را نابود کرده‌اند. ما حتی از سهم و نقش ایلخانان در ایران هم اندک می‌دانیم.حالا بعد از چند قرن یک ایرانی کنجکاو، خلاق و ایران‌دوستِ تمام‌عیار می‌رود به شهر و دیار مغول‌ها تا ببیند آنها چگونه زندگی می‌کنند، چه می‌خورند، چه می‌پوشند، به چه دین و آیینی هستند، چه زبانی دارند، توسعه یافته‌اند یا نه و پرسش‌های بسیار دیگر. ضمنا می‌خواهد ببیند مغول‌ها چه شناختی از ایران و ایرانی دارند و سهم ما امروز در مغولستان چقدر است.«مغولستان در ایران سفارتخانه ندارد» (ص ۱۶) و همین دردسرهای بزرگی برای وی شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 41 تاريخ : شنبه 18 آذر 1402 ساعت: 1:25

امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوزچهارشنبه دو هفته پیش بود که سرِ شب مانند خیلی از شب‌های دیگر رفتم پارک هلستان نوشهر برای ورزش. شهرداری کمی وسیله ورزشی آنجا نصب کرده که البته من بیشتر برای دویدن به آنجا می‌روم. کنار خیابان اصلی و به نوعی وسط شهر است. چند دکه جگرکی هم شب‌ها بساط‌شان را آنجا پهن می‌کنند و با حضور مشتریان از یک‌سو و کسانی که برای ورزش یا قدم زدن می‌آیند از سوی دیگر، پارک نسبتا شلوغ می‌شود.همین‌طور که داشتم می‌دویدم به یک‌باره سگی از پشت حمله کرد و ساق پای چپم را گاز گرفت. برگشتم و برای دور کردنش لگد نسبتا آرامی به او زدم. اما عصبی شد و این بار پای راستم را محکم‌تر گاز گرفت. چند نفر که در آن نزدیکی بودند به طرفم دویدند که سگ فرار کرد و رفت. با آنکه درد خفیفی در پاهایم احساس می‌کردم، به ورزش کردن ادامه دادم. وقتی به خانه برگشتم و لباسم را عوض کردم که بروم حمام، متوجه شدم شلوارم در اثر گاز گرفتگی پاره شده. تازه متوجه شدم که هر دو پایم زخمی شده و از پای راستم کمی هم خون آمده. چون بخش هاری مرکز بهداشت فقط ساعات اداری باز است، آن شب جای زخم را با آب و صابون شستم و فردا برای واکسن هاری به مرکز بهداشت چالوس مراجعه کردم. تا هنوز ادامه داستان را تعریف نکرده‌ام توضیح دهم که پس از سه روز، همانگونه که در عکس‌ها مشخص است هر دو پایم کبود شد و اکنون که بیش از ۱۰ روز از آن رویداد گذشته، همچنان پاهایم کبود است.وقتی در شبکه‌های اجتماعی داستان را تعریف کردم و از لزوم سامان‌دهی این حیوانات نوشتم، برخی هم‌دردی کرده و خاطرات مشابه‌شان را نوشتند، برخی هم انتقاد کردند که با این نوشته‌ها به موج حیوان‌هراسی دامن می‌زنم. همان‌گونه که پیش از این هم نوشتم، شوربختانه یک فضای احساسی در میان بخش غالب شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 25 تاريخ : شنبه 18 آذر 1402 ساعت: 1:25

ماه گذشته دو سفرنامه‌ام که مربوط به سفرهای چند سال پیش است به‌طور هم‌زمان از سوی انتشارات اندیشه احسان و انتشارات انسان‌شناسی منتشر شد. بر هر دو نام مردم‌نگاری و خودمردم‌نگاری نهادم. مردم‌نگاری روشی است در انسان‌شناسی که پژوهشگر تلاش می‌کند با حضور در میدان پژوهش، گفتگو و مصاحبه عمیق با اهالی آن جامعه، مشاهده مشارکتی در زندگی‌شان و... به فهمی از فرهنگ برسد که نزدیک به فهم آن جامعه باشد. مردم‌نگاری سفر ترکیبی است از این روش با سفرنامه‌نویسی. یعنی در مردم‌نگاری سفر از سفرنامه‌نویسی صِرف فراتر رفته و ورود و حضورمان در آن نقطه بیشتر بر پایه وجود یک مسئله یا پرسش است؛ بیش از آنکه واژه به کار ببریم از مفاهیم نظری سود می‌جوییم؛ و برای تحلیل و تفسیر رویدادها نظریات انسان‌شناسی را به کار می‌گیریم. من در این سفرنامه‌ها تلاش کردم تا جای ممکن به این شیوه نزدیک شوم. میزان موفقیتم در این زمینه را دیگران باید ارزیابی کنند. هرچند خودم به نقاط ضعفم در این زمینه تا حدودی آگاهم.۱- گفتگو با روح چنگیزخان: مردم‌نگاری سفر به مغولستاناین کتاب نتیجه و دستاورد سفری است که در تابستان ۱۳۹۶ به دعوت دانشگاه ملی مغولستان به این کشور رفتم و نزدیک بیست روز آنجا بودم. نیمی از این زمان را در میان عشایر مغول در چادرهای مغولی وسط استپ‌ها گذراندم و نیمی دیگر را در کلاس‌های دوره «مغول‌شناسان جوان» در دانشگاه ملی این کشور شرکت کردم. پیش از این بخش‌هایی از این سفر را به شکل یادداشت‌های پراکنده و به فراخور موضوع در رسانه‌ها منتشر کرده بودم.در این کتاب تلاش کردم روایت تا حدودی مردم‌نگارانه از سفرم به مغولستان ارائه دهم. در این مردم‌نگاری سفر احساسات و تجربیاتم را از حضور در کشوری که اطلاعات بسیار اندکی از آن در ایران شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1402 ساعت: 8:12

امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوزکلیپ و عکس‌هایی (اینجا) پخش شده که نشان می‌دهد دو روز پیش عده‌ای افراطی رفته‌اند جلوی زیارتگاه استر و مردخای در همدان و پرچم اسرائیل را آتش زده‌اند. یعنی جلوی یکی از زیارتگاه‌های مورد احترام یهودیان ایران. این رفتار نابخردانه از یکسو تعرض به مقدسات یهودیان، به‌عنوان یکی از ادیان الهی و رسمی بر پایه قانون اساسی است و از سوی دیگر متهم کردن یهودیان کشورمان به هم‌دستی با اسرائیل. یهودیان ایرانی یکی از شریف‌ترین مردمان این سرزمین‌اند که تاکنون زیان‌شان به کسی نرسیده و رد پای‌شان در هیچ خراب‌کاری‌ای کشف نشده است. در عوض می‌توان به فهرست بلند بالای خدمات‌شان به این کشور در طول تاریخ پرداخت که پیشکش کردن شهدای یهودی در جنگ تحمیلی و البته کمک‌های فراوان جامعه یهودیان ایران به رزمندگان ایرانی در جنگ جزو آخرین موارد است. جالب آنکه یهودیان ایرانی جزو قدیمی‌ترین ساکنان این سرزمین‌اند که پیشینه حضورشان در ایران به ۲۵۶۲ سال پیش (۵۳۹ پ.م)، یعنی زمان آزادی‌شان از چنگ پادشاه بابل توسط کوروش بزرگ می‌رسد که بسیاری‌شان ترجیح دادند همراه کوروش به سرزمین‌های آن روزگار ایران بیایند. به راستی چند نفر از ما می‌دانیم که چند نسل پیش‌مان چه کسانی بودند و از چه زمانی ساکن این خاک و سرزمین مقدس بوده‌ایم؟ پس از تشکیل حکومت اسرائیل نیز علی‌رغم همه تطمیع و وعده‌هایی که از سوی اسرائیل دریافت کردند، حاضر به ترک میهن‌شان نشدند. اگرچه عده زیادی‌شان هم رفتند و شهروند اسرائیل شدند، اما آیا رفتارهای همین انگشت‌شمار افراط‌گرایان به ظاهر مسلمان یکی از عوامل این ترک میهن‌شان نبود؟زیارتگاه استر و مردخای پیش از این نیز شوربختانه مورد بی‌حرمتی قرار گرفته بود و باز شوربختانه‌تر، موارد مشابه دیگری شوخی با فرهنگ و اجتماع...ادامه مطلب
ما را در سایت شوخی با فرهنگ و اجتماع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emoghaddames4 بازدید : 45 تاريخ : جمعه 5 آبان 1402 ساعت: 0:46